سلام
امروز کلاس داشتم
بعد از کلاسم رفتم به یه آدرس ناآشنا برای دوستم یه وسیله بگیرم، دنبال آدرس که میگشتم از اینجایی سر در آوردم که توی عکس می بینی
راستی یه روز از همین روزا می بینمت هم ذوق دارم هم استرس! امیدوارم لحظه دیدنت از خوشحالی سکته نکنم.
از اون موقع به اینور هروقت میخوام دَرِ اتاق سرور رو ببندم قبلش چک میکنم پَشه ها اون تو گیر نیفتاده باشن
تا لحظات پایانی عمرشون رو توی سرما و انبوه امواج و اشعه های مغناطیسی و الکترو مغناطیسی و از اینا فاجعه تر، تنهایی سر نکنن
بهشون میگم باقی عمرتون رو مدیون مهربونیای تو هستن، بعدم پیشتشون میکنم بیرون
خودمم از خوشی اینکه باقی عمرمو قراره با مهربونیای تو سر کنم با یه لبخندِ از ته دل، محل واقعه رو ترک میکنم
در میان حجمِ انبوهِ دلتنگی ها
و چشم اندازِ بی کرانِ فاصله ها
وفادار دستهاییم که حتی یک بار هم لمسشون نکرم.
.
.
.
همون دستهای گرمی که تا حالا باهاشون ظرف نشستی
(توی دلم گفتم:" کار خوبی کردی اون دستها فقط برای بوسیدن و نوازش شدن توسط اینجانب آفریده شدن")
حالا شاید سوال پیش بیاد از کجا میدونم گرمه بدون اینکه لمسشون کرده باشم؟
نشون به اون نشون که هوا اینقدر گرم شد مجبور شدیم پنجره رو باز کنیم تا هوای خنک بیاد تو
یادش بخیر چه بارونیم میومد
خلاصه خیلی مواظب دستای مهربونت باش من کلی باهاشون کار دارم
۱۶ شب گذشت
هر شب بی قرارتر از شب گذشته
وقتی باهم قرار گذاشتیم تا مدتی صبرکنیم فکرشو نمیکردم که تحمل دوریت اینقدر سخت باشه میدونستم راحت نیستا ولی دیگه نه اینقدر!!!
میگم، نمیشه حرفمو پس بگیرم؟
نمیشه هر روز با طلوع خورشید تو محله تون سبز بشم به امید اینکه شاید از دور ببینمت؟
نمیشه به جای مرور خاطراتت، خودت رو ببینم؟
نمیشه صدای خنده هاتو با تمام وجودم بشنوم؟
نمیشه بازم برات پرتقال پوست بگیرم
نمیشه بازم تو برام حرف بزنی و من محو چشمات بشم
نمیشه بازم پاشی پنجره رو باز کنی، صدای بارونو گوش بدیم
میشه بازم روسریتو مرتب کنی تا من برات جون بدم؟
در هوایت بی قرارم روز و شب
سر ز کویت بر ندارم روز و شب
زان شبی که وعده کردی روز وصل
روز و شب را می شمارم روز و شب
پاییزِ امسال به خیر و خوشی رفت خونشون
آذرِ آشناییمون به انتها رسید
کاسه دلتنگی منم از دوریِ رویِ مثلِ بهارت لبریزِ لبریزِ لبریزِ
زمستون با بهمن و اسفندش داره میاد
یادمه از بچگی برف شب یلدا رو دوست داشتم اما امشب از برف خبری نیست که نیست
به جاش یه عالمه یاد تو داره میباره
از زمین و هوا از در و دیوار هر لحظه و هر ثانیه دل منم به همین گرمه
امیدوارم خونه مامانبزرگت اینا بهت خوش بگذره
جای منم کنج دلِ بلورت خالی کن
زیبایِ بی چون و چرایِ من، نیمه یِ دیگرم، تمامِ عشق و باورم یلدا و زمستونت مبارک
بعضی وقتا فکر میکنم دیدنت یه رویا بود
یه خواب شیرین
بعدش مثل فیلما چندتا چک به خودم میزنم که بفهمم خوابم یا بیدار
برعکس وقتایی که خواب بد میبینیم و بعدش که از خواب میپریم و میفهمیم که همچی خواب بوده و خوشحال میشیم،
منم وقتی که میفهمم خواب نیستم و رویای تو واقعیه، خوشحال میشم.
خب خودت فکرشو کن اگه همچی خواب بود چقدر بد میشد
دوباره برمیگشتم به زمانی که نمیدونستم که میتونم دلتو به دست بیارم یا نه و اصلا حرفای منو میتونی بفهمی درک کنی
خب خدارو شکر خواب نیستم
الان میتونم روی داشتنت یه حساب ویژه باز کنم
با اطمینان و باور کامل
یه باور قلبی
یه خیال راحت
یه آرامش
و حتی اعتماد به نفسِ بیشتر
حس خوبیه اینکه میدونم آیندمو به نام کسی میزنم که برای من بهترینه
شاید عجیب باشه ولی من این حس اطمینان رو از نگاه تو به خوبی فهمیدم.
امیدوارم تو مثل من نباشی! وگرنه یه خطم نمیتونی درس بخونی
یه دیقه ول کن نیستی که به کارم برسم، ساعت ۶ عصر که چه عرض کنم ۶ شبه!
صبح که از خونه زدم بیرون هوا تاریک بود الانم همینطور
البته وظیفمه چشمم نرم دندم کور بایدم واسه زندگیمون زحمت بکشم اونم توی شرایطی که ۹۹.۹۹۹۹۹ درصد ظرفیت مغزم داره به تو فکر میکنه
دارم آهنگ گوش میدم، حسام الدین سراج داره میگه:
الهی به زیبایی سادگی الهی به والایی اوج افتادگی
رهایم مکن جز به بند غمت، اسیرم مکن جز به آزادگی
شعر از قیصر امین پور
۶:۱۵ ۹۸-۱۰-۰۷ سومین پست امروز
یعالمه کار ریخته سرم
همکارام هی میان میگن فلان کار چیشد؟ پیگیری کردی؟ به کجا رسید؟
چرا درک نمیکنن من یه کار مهمتری دارم!!
از نون شبم واجب تر
فکرکردن به تو اولویت اول مغز و قلب و روح منه.
۱۲:۴۷ ۹۸-۱۰-۰۷
نمیدونی چقدر اسمتو دوست دارم
تکرار هرروزه اسمت جزیی از زندگیم شده
کمِ کم روزی ده بار اسمتو به زبان میارم!!
حالا بعدا بهت میگم این ۱۰ از کجا میاد
بعضی وقتام که اسمتو از زبان دیگران میشنوم دلم هُررری میریزه
مثلا امشب که خونه عمواینام بودیم
داشت در مورد دستگاه کارتخوانش صحبت میکرد ازش پرسیدم دستگاه به حساب کدوم بانک وصله؟
یهو گفت کوثر
راستش نتونستم جلو باز شدن نیشمو بگیرم
فک کنم خانوادم متوجه داستان شدن
مهربان ترین قسمتِ زندگیِ هر شخصی؛
زمانی ست که آن کسی را که دوست دارد، دوستش بدارد!
اینکه کسی باشد که تو را آنطور که دلت می خواهد دوست بدارد، می شود مهربان ترین قسمتِ زندگیِ تو نسبت به تمامِ مسائل خوش بین می شوی،
لبخند میزنی،
ایده می دهی،
فکرت باز میشود
و حتی دیگر نسبت به مسائلی که دلت را میزد واکنش نشان نمیدهی!
در دوست داشتن، نیروی عجیبی نهفته است.
این را وقتی که تو را خیلی دوست داشتم فهمیدم!
هوا خیلی سرد بود به پیشنهاد پدرخوشتیپت رفتیم تو ماشین نشستیم چیپس داداشتو میخواستم بخورم جلو بابات روم نشد گفت واسش چیپس و پفک نمیگیرم ولی امروز برا اینکه همراهمون بیاد گرفتم منم به نشانه تایید سرمو ت میدادم تو دلم گفتم کاش واسه توم میگرفت بلکه توم بیای!
وقتی باهم قدم میزدیم حس خوبی داشتم یه جورایی مثل پدر خودم دوسش داشتم
حالا تو این وضعیت یکی از فامیلا گیرداده بود آستینتو زدی بالا یا نه مونده بودم چی جوابشو بدم بعدشم کلی در مورد ازدواج واسم حرف زد منم پیش پدر گرامیت از خجالت سرخ و سفید میشدم
روز خوبی بود ولی جای تو خیلی خالی بود.
سلام سلام سلام
ماهگرد دیدارمون مبارک نمیدونی چقد دلم واست تنگولیده
کاش ازت میپرسیدم تو این مدت با دلتنگیام چیکار کنم شاید خودت یه راه چاره پیشنهاد میدادی
کاش ازت میپرسیدم اگه خواستم صداتو بشنوم چیکار کنم
کاش ازت پرسده بودم با حسرت لمس دستات چه کنم
کاش به این زودیا ببینمت حتی اگه شده اتفاقی.
سال نو میلادیتم مبارک یه سالِ 20 20 برات آرزو دارم
دلت شاد، لبت خندون، تنت سلامت
سلام سلام سلام
هفته ی پر حادثه ای رو پشت سر گذاشتیم.
لای این همه اتفاق جورواجور یه ویروسِ سرماخوردگی به جانم افتاده بود البته این نظر دکتر بود که میگفت سرماخوردم! خودم بهتر میدانستم مشکل از کجا آب میخوره
برات تب کرده بودم!
به قول شاعر "تنم در قید بیماریست بی تو"
خداروشکر مجالی پیش آمد و بعد از حضور در جلسه استان از کوچه ی معشوقه خویش گذر کردم و جهت درمان کسالت، اندک تنفسی عمیق از اتمسفر دلبر مرا شفا داد
اندر احوالات یار سیر و سلوک میکردم که ناگهان صدای ناله ی معده ی گرسنه به گوشم رسید
غذایی فست فودی شکار کردم ولی تهنایی به سختی از گلویم پایین رفت [البته اینکه یه مقداری شور بود هم بی تاثیر نبود!]
چه بگویم که نه خواب برایم گذاشته ای نه خوراک مگه دستم بهت نرسه تلافی این روزا رو آنچنان سرت در بیارم که کیف کنی حالا میبینی
دلمبراتتنگشدهدلمبراتتنگشدهدلمبراتتنگشده
دلمبراتتنگشدهدلمبراتتنگشدهدلمبراتتنگشده
دلمبراتتنگشدهدلمبراتتنگشدهدلمبراتتنگشده
دلمبراتتنگشدهدلمبراتتنگشدهدلمبراتتنگشده
دلمبراتتنگشدهدلمبراتتنگشدهدلمبراتتنگشده
دلمبراتتنگشدهدلمبراتتنگشدهدلمبراتتنگشده
دِ
لَم
بَ
رات
تَنگ
شُ
دهههههههههه
i miss you
我想你
Я скучаю по тебе
دلم عراد تنگ بیه
دیگه با چه زبانی بگم؟
آنچنان که حسرت دیدنت را کشیده ام
فکر میکنم اگر تا ابد هم کنارم باشی
باز هم از نگاه کردنت سیر نشوم!♥️
اگر نزدیکت بودم
تمام کارهای روزانه ام را رها میکردم
یک صندلی میگذاشتم
تورا رویش مینشاندم
خودم رو به رویت مینشستم
و تا ساعت ها، روز ها، ماه ها و سالها فقط نگاهت میکردم
حتم دارم سیر نمیشدم از دیدنت
بلبلان از بوی گل مستند و ما از روی دوست
دیگران از ساغر و ساقی و ما از یاد دوست
توی این چند روز اخیر خیلی دلم گرفته بود دلم بدجوری هواتو کرده بود دیشب به مامانم گفتم یه زنگ بزنه احوال پرسی کنه، امروز که از سرکار برگشتم بهم گفت که زنگ زده و نزدیکای نیم ساعت با مامانت صحبت کرده وقتی اینو گفت انگار یه بار سنگین از رو دلم برداشتن، کلا روحیم عوض شد واقعا نمیدونم اینکه اونا باهم حرف زدن چرا اینقدر روی من اثر مثبت گذاشته!! به مامانم گفتم شما که اینقدر باهم حرف دارین خب هر روز زنگ بزن
امیدوارم حال و احوالت خوب باشه و درس خوندناتم طبق برنامه ریزی پیش رفته باشه
هر لحظه به یادتم❤
دیروز یه عزیزِ دوست داشتنی از بینمون رفت
خدا بیامزدش با همه مهربون بود
بین جمعیت خیلی دنبالت گشتما
پیدات نکردم
از مادرم پرسیدم گفت خونه مادربزرگت بودی
اصلا بهتر که نیومدی
من با دلتنگیام کنار میام
دوست ندارم ناراحتیتو ببینم
تو آفریده شدی که بخندی
امیدوارم تو خوشیا ببینمت
از خدا میخوام همیشه دلت شاد باشه
مگر خدا
وعده ی گیسوانی مثل گیسوی تو را در بهشت
آن هم به برگزیدگانی از نیکوکاران نداده بود ؟
پس تو اینجا چه می کنی ؟
یا خدا بخشنده تر شده
یا من رستگار شده ام
اما قیامت که نشده
تو قیامت به پا کرده ای.
پ.ن: فکرکنم صد بار شایدم بیشتر!
موهاتو زیر شال قشنگت مرتب کردی
هربار که این کار رو میکردی، دل من بیشتر واست ضعف میرفت!
نمیدونم شایدم اینو میدونستی که من از این کارت خوشم میاد که تکرارش میکردی
آخه موهات اینقدر مرتب بود که احتیاج نداشتن دوباره مرتب بشن
انگار دونه دونه گنار هم چیده بودیشون
مثل خطهای موازی که هیچوقت همدیگه رو قطع نمیکنن
تار به تارشون رو دوست دارم♡
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
روزی اگر بخواهم چیزی را با بهشت مقایسه کنم
شک نکن
"آغوش تو"
را نام خواهم برد.
حتی روز جهانی آغوش گرفتن داریم
ولی روز پسر نداریم!!!!
این روز خجسته رو بهت تبریک میگم
فعلا که دستم بهت نمیرسه ولی بهت قول میدم بعدا جبران کنم
#21ژانویه
امروز مادرم نوبت دکتر داشت(خداروشکر مشکل خاصی نبود)
باید میرفتیم پارکینگ
من رانندگی میکردم
از مسیری اومدم که از محله شما رد بشم
به اون نزدیکا که رسیدیم بابام گفت عه خونه فلانی اینا (اسم پدرتو گفت)
منم گفت عه خود فلانی اینا!!
باورت نمیشه همون لحظه بابات با ماشین جلومون سبز شد
خیلی بامزه بود کلی خندیدیم
فرصت نشد همدیگه رو ببینیم
نمیدونم بابات مارو دید یا نه ولی حس خوبی بود انگار یه نشونه واسه دل تنگ من بود
برگشتنیم همیشه میندازیم از کمربندی میریم ولی این سری گفتم بابا بذار از تو شهر بریم
گفت باشه
دوباره اومدم از محله شما رد شدم
حالا قشنگ تابلو بود واسه چی من از این مسیر اومدم
وقتی رد شدیم بابام گفت اگه دیگه نمیخوای توی شهر دور بزنی(منظورش محله شما بود) از این سمت برو به سمت کمربندی
یه کوچولو خجالت کشیدما ولی یه حس جسارتی بهم میگفت کارت ایراد نداشت
از اینکه علاقم به تو و مهم بودنتو به خانوادم نشون میدادم خوشحال بودم
می نویسم امشب تمام تو را
واژه ها همدیگر را در آغوش کشیدند
از بی تابی من ستاره ها می رقصند
آسمان جشن گرفته
مرا آرام نمی کند این بزم
همه ی کهکشان فهمید
چقدر آغوشت را کم دارم
تو هم امشب مرا در خوابت تعبیر کن
شاید آرام بگیرم.
#صابری_منش
سلام
یه کانال دیدم پررررر عسک نی نی کوچمولو
بعضیاشون خیلی خوردنینننننن
یه دونشو این بالا گذاشتم بینی باقیشم بعدا بهت نشون نمیدم!
واسه اینکه شما تو بچگیاتون یه کهکشان خوجمل بودین (کور بشه چشم حسود)
.
و همچنان هستین
احساس میکنم امروز بیشتر از هروقت دیگه ای بهت احتیاج دارم
فکر میکنم فقط در کنار تو میتونم دغدغه های ذهنیمو فراموش کنم
آرامشی که گم کردم رو در وجود تو میتونم پیدا کنم
بیا منو از هرچی غیراز خودت، نجات بده
شنیدهام سخنی خوش که پیر کَنعان گفت:
فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت
دلخوشی امشبم اینه که به جای ۹۰ کیلومتر، فقط ۹ کیلومتر باهات فاصله دارم!!
بهت نزدیکترم ولی دلتنگیم بیشتره
به همه ی کسایی که امشب کنارتن حسودیم میشه
همینطور به هوای سردی که تو رو احاطه کرده
و اون گردوهای تازه ای که باهاشون پذیرایی میشین!
راستی وقتی شنیدم واسه اینکه بیای، زنگ زدی به مامانت باهاش هماهنگ کردی و ازش اجازه گرفتی کلی دلم برات قیژ رفت الهی خانومیتو من قربون برم
خیلی دلم میخواست امشب با یه کار کوچیک بهت نشون بدم که به یادت هستم مثلا این عروسک چوبیه که بادکنک قرمز دستشه رو یجوری برسونم دستت
یا گوشی مامانمو بردارم از طرف خودم یه متن عشقولانه به خط مادرخانومیت بفرستم
آخرشم بنویسم: happy valentine
بله باخبر شدیم که دیشب شما جایی که با گردو از مهموناشون پذیرایی میکردن تشریف نبردید!
شاید توم از دلتنگی دلت خواسته که بیای
و خبر مهم دیگه تماس تلفنی بود که وقتی شنیدم خیلی خوشحال شدم همینجا ازتون تشکر میکنم که زحمت افتادین جذاب ترین تبریک تولدی بود که تاحالا بهم گفته شده بود
ممنون از محبت و لطفتون
جوهر عشق رنج بردن برای چیزی و پروردن آن است ؛ یعنی عشق و رنج جدایی ناپذیرند.
آدمی چیزی را دوست میدارد که برای آن رنج برده باشد و رنج چیزی را بر خویشتن هموار میکند که عاشقش باشد.
#اریک_فروم
هنر عشق ورزیدن
چه رنجی بالا تر از رنج دوریت!!
امشب شب آرزوهاست
از خدا سلامتی جان و تنت رو میخوام
میخوام خودش مراقبت باشه
مراقبت باشه کرونا سمتت نیاد
سمتت نیاد تا مجبور نباشی دستاتو زیاد بشوری
خدایا مواظب دستاش باش
خدایا زندگیمو به دستای تو میسپارم
کل آلبوم عکسامون رو زیر و رو کردم
دوتادونه عکستو پیدا کردم
اولیش نوزادیته
دومیش واسه عروسی داییم
توی هردو، لباسهای رنگ روشن داری
انگار از نوزادی به رنگ های شاد علاقه داشتی!
هروقت دلم واست خیلی تنگ میشه میرم عکساتو یواشکی نگا میکنم
توی دلم هی قربون صدقت میرم
بین خودمون بمونه، بعضی وقتا با عکستم حرف میزنم
پیکسل به پیکسش رو حفظم
راستی یه چیز جالب، توی این عکست نیمه سمت چپ صورتت، جدیه! ولی نیمه سمت راست صورتت داره میخنده
حالا بعدا نشونت میدم
به نظر من از دید هر کسی معیار هایی برای زیبایی وجود داره
توی ذهن هرکسی طبق فورمولهای منحصر به فرد، زیبایی تعریف میشه
چیزی برای کسی زیبا جلوه میکنه ولی برای دیگری معمولی به نظر میرسه
توی ذهنم برای چیز های مختلف ایده آل هایی در نظر دارم و موقع تصمیم گیری هام سعی میکنم چیزی رو انتخاب کنم که به الگوی ایده آلم نزدیکتر باشه
هرچی مورد انتخاب شده با الگوی ذهنیم انطباق بیشتری داشته باشه علاقه من بهش شدیدتر خواهد بود!
هرچی شبیه تر بهتر!
در مورد انتخاب همراه زندگیم، تو خود الگوی ایده آلمی.
دوست داشتنت وظیفه ام که نبود،
فریضه ام بود
به جا آوردمش، تا پای جان
در هر مکان و در هر دقیقه ای
دوست داشتنت عشق که نبود، آیین بود
بدان مشرّف شدم
بی قیل و قال و بی بوق و کرنایی
دوست داشتنت نماز که نبود
اما گذاردمش
شبانه روزی هزار رکعت
به وقت صبح و ظهر و شام
دوست داشتنت زکات که نداشت
اما پرداختمش
به هر دمی و به هر بازدمی به هر نفس
دوست داشتنت دینی بود
که مخفیانه به آن ایمان آوردم
دینی که جز تنهایی ثوابی نداشت .
#نظر_آهاری
سه ماه از آخرین لحظه ای که لبخند روی لباتو دیدم میگذره
الان مثل اون شب داره بارون میاد
یه دنیا دلم هواتو کرده
پس کی میشه باز روی ماه خندونت رو ببینم
خیلی مواظب خودت باش، به خاطر من
امیدوارم از این روزها به سلامت عبور کنیم
گرچه با ساعت من ثانیه ای بیش نبود
ساعتی را که کنارت گذراندم خوش بود.
لطفاً سالم بمان
نه برای خودت
برای کسی که میخواهد جان سالم به در ببرد، تا درآغوشت بگیرد
برای کسی که اسمت را که میشنود گل از گلش میشکفد
برای کسی که واژه "آینده" باتو برایش معنی دارد
برای کسی که بند بند وجودش به وجود تو گره خورده
برای کسی که آرامشش را در حریر دستان تو مییابد
برای کسی که با لطافت صدایت جان دوباره میگیرد
برای کسی که به یادت تو به خواب میرود و لحظهی بیداریاش تو را به یاد میآورد
برای کسی که به لبخندهای تو امید بسته
برای کسی که به عشق تو نفس میکشد
برای کسی که دلش پیش تو جاماند
برای من که بی تو هیچ میشوم..
سالم بمان.
همه ی هستی من سلام
حالت خوبه؟
مماغت چاقه؟
روبه راهی؟
ردیفی؟
احوال درسیت چطوره؟
امیدوارم طبق برنامه پیش رفته باشی و از عملکرد خودت راضی باشی
این روزا که همه توی خونه موندیم و بیرون رفتنامون رو به کمترین حد رسوندیم فرصت خوبیه واسه درس خوندن البته اینو قبول دارم که حوصله آدم سر میره ولی تو قوی باش و برای بهتر بودن بجنگ
نمیدونم توی عید چه اتفاقی پیش میاد
دید و بازدیدها چجوری میشه!
وچقدر تحمل میاریم که خونه هم نریم!
میدونی
شوق دیدنت یه طرف
نگرانیم واسه سلامتیت یه طرف
ولی یه چیزیو خوب میدونم!
این روزا تموم میشه
همچی به روال عادی برمیگرده
و خاطراتش برامون باقی میمونه
یادت باشه
دلم قرصه به بودنت
به گرمای نگاهت
خیالم راحته که هستی
خیالم راحته که اگه جور نشه توی این روزا ببینمت، منو فراموش نمیکنی.
گَر به صد منزل
فراق اُفتد ميانِ ما و دوست
همچنانش در ميانِ جان شيرين
منزل است . .
میان جنگلِ ستارهها
پی تو گشتهام
ستارهای نگفت کزین سرای بیکسی، کسی صدات میکند؟!
هنوز دیر نیست
هنوز صبر من به قامتِ بلندِ آرزوست
عزیز همزبان،
تو در کدام کهکشان نشستهای؟
هوشنگ ابتهاج
دلم امشب از خدا جز تو هیچی نمیخواد
کاش اون روز که مادرخانوم واسه تبریک سال نو تماس گرفته بود وسط حرفاش گوشیو ازش میگرفتم و بی مقدمه و احوال پرسی میگفتم: سلام مامانش بیزحمت گوشیو بدین به خودش دلم میخواد صداشو بشنوم تا یکم آروم بگیره دلِ تنگم.